وبسایت نبوغ خفته ، فروش دوره‌های فرزندپروری ، قصه های کودکانه | دکتر رضا ریحانی

موش همیشه ناراحت| قصه صوتی + متن

حراج!

تماس بگیرید

قصه موش همیشه ناراحت ویژه کودکان 4 تا 9 ساله است که می خواهد به آن ها یاد بدهد چگونه با ناراحتی خود برخورد کنند.

توضیحات

قصه موش همیشه ناراحت، سعی دارد به کودکان یاد بدهد که افسار رفتار خود را به احساساتشان ندهند. این قصه به شیوه های برخورد با هیجانات می پردازد تا به زبانی ساده به کودکان بگوید که برای تغییر احساس هیجانی خود باید دست به کار شوند و کاری انجام دهند. با این قصه کودک یاد می گیرد که هروقت ناراحت شد، حال خودش را خوب کند.

موسیقی برای آرامش

موسیقی یک شیوه برخورد با غم

 

اگر قصد دارید تکنیک تغییر احساسات را به فرزندتان بیاموزید، می توانید از مقاله «چرخ آگاهی» ما استفاده کنید.

 

قصه موش همیشه ناراحت

موش همیشه ناراحت

قصه خوب ویژه بچه های 4 تا 9 سال

 

  1. فایل صوتی این قصه زیبا را می توانید از زیر دانلود کنید.

 

اگر میخواهید خودتان ترس فرزندتان را از بین ببرید، لطفا اینجا ضربه بزنید تا مراحل درمان را به صورت کامل یاد بگیرید.

 

 

معلم به کلاس وارد شد. با بچه ها سلام و احوالپرسی کرد. بعد به نوبت از بچه ها درس پرسید. آن روز علی نتوانست به سوال معلم جواب دهد. برای همین، بچه ها او را مسخره کردند و او خیلی ناراحت شد. اما چیزی نگفت و کاری هم نکرد. علی فقط ناراحت بود. مدرسه تعطیل شد و بچه ها به سمت خانه هایشان می رفتند. اما علی هنوز هم ناراحت بود. او اصلا حرف نمی زد.

 

وقتی علی وارد خانه شد، خیلی ناراحت بود. وارد اتاقش شد و یک گوشه ساکت نشست. حتی با اسباب بازی هایش هم بازی نمی کرد. نزدیک شب شد. اما علی هنوز داخل اتاقش بود. مادر علی وارد اتاق شد. وقتی دید علی به خاطر ناراحتی اش یک گوشه ساکت نشسته گفت:« میدونم ناراحتی! اما دوست داری واست قصه موش همیشه ناراحت بگم؟». علی با بی حوصلگی گفت:« آره».

 

موش ناراحت

سپس مادر قصه موش همیشه ناراحت را تعریف کرد. یکی بود، یکی نبود. توی یک جنگل شاد، موشی بود که همیشه از بچه ها دور می نشست. او بیشتر وقت ها با هیچ کسی بازی نمی کرد. حرف نمی زد. و از بقیه فاصله می گرفت. یک روز که مثل همیشه موش همیشه ناراحت کنار سنگی نشسته بود، عقاب تیزبین و دانا پرواز کرد و کنار او نشست. سپس، به موش ناراحت گفت:« من همیشه از بالای اون کوه بلند، حواسم بهت هست. همیشه ناراحتی …

 

عقاب تیزبین

اشکال نداره اگه ناراحت باشی، اما همیشه این ناراحتی تو رو مثل یک کاغذ، مچاله می کنه. مثل یک کاغذ مچاله یک گوشه میشینی و هیچ حرفی نمی زنی. اینطوری اذیت نمیشی عزیزم؟!». موش همیشه ناراحت زد زیر گریه و گفت:« خیلی اذیت میشم. اما چکار کنم؟». عقاب تیزبین و دانا گفت:« بیا با هم به بقیه بچه ها نگاه کنیم. ببین اونا چکار میکنند که مثل کاغذ، مچاله نمیشن!». و بعد، موش همیشه ناراحت و عقاب تیزبین به بقیه نگاه کردند.

 

دارکوب

آن ها دارکوب را دیدند. وقتی بچه ها دارکوب را بازی ندادند، او خیلی ناراحت شد. بلند شد و پرواز کرد و روی درخت نشست و کاری که دوست داشت و بلد بود را انجام داد. او نوک زد و نوک زد تا یک لانه زیبا درست کرد. و حالش کمی بهتر شد.

 

 

شاه شیر

بعد از مدتی، توپ بچه شیر را گرفتند و به آب انداختند. او خیلی ناراحت شد. ما برای اینکه حالش بهتر شود، فورا زیر درخت نشست تا آواز قناری ها را بشنود. او بعد از مدتی، حالش بهتر شد.

 

 

میمون شاد

هنوز هم موش همیشه ناراحت و عقاب تیزبین داشتند به بقیه نگاه می کردند. میمون را دیدند که منتظر پدرس بود تا برای او جایزه بیاورد. پدزش آمد و هیچ جایزه ای در دستش نبود. برای همین، میمون خیلی ناراحت شد. اما او دوست نداشت مثل یک کاغذ، مچاله شود. فورا بلند شد و از این شاخه به آن شاخه پرید و موز خورد تا حالش بهتر شد. بعد، عقاب تیزبین و دانا گفت:« دیدی چی شد؟ همه ناراحت میشن. اما کسی اجازه نمیده این ناراحتی مثل یک کاغذ، مچالش کنه!».

 

موش همیشه ناراحت به چیزهایی که دیده بود، خیلی خوب فکر کرد. او با خودش گفت:« حق با عقاب داناست. همه بعد از ناراحتی، یک کاری میکنن تا حالشون خوب شه. پس، منم هروقت ناراحت شدم، میرم چوبایی که جمع کردم رو با دندونای تیزم میتراشم تا مدادهای قشنگی درست کنم. بعد که حالم بهتر شد، میرم پیش بچه ها!».

 

قصه موش همیشه ناراحت تمام شد و مادر به علی گفت:« حالا تو دوست داری هروقت ناراحت شدی چکار کنی که این ناراحتی مثل کاغذ، مچالت نکنه؟». علی مادرش را بغل کرد و با لبخند گفت:« چون تو رو خیلی دوست دارم میام راجع به ناراحتیم و اتفاقی که ناراحتم کرده حرف میزنم!».

 

اگر فکر میکنید فرزندتان رفتارهای اشتباه و بد دوستان و اطرافیانش را تقلید میکند، برای از بین بردن اینگونه رفتازها، لطفا اینجا ضربه بزنید.

 

 

 

نبوغ خفته می خواهد روش های برخورد با احساسات مختلف را به کودکان بیاموزد. در این مورد می توانید برای آموزش روش های درست برخورد با اضطراب به مقاله «بازی برای درمان اضطراب» نگاهی بیندازید.

 

اگر فرزندتان اضطراب جدایی دارد، می توانید از قصه کبوتر آبی بهره ببرید.

دکتر ریحانی

 

نویسنده: دکتر رضا ریحانی | درمانگر آیسفت کانادا

 

  • اشتراک این مطلب در شبکه های اجتماعی :