وبسایت نبوغ خفته ، فروش دوره‌های فرزندپروری ، قصه های کودکانه | دکتر رضا ریحانی

قصه تاریکی دوست داشتنی | قصه جدید ترس از تاریکی+تصویر

حراج!

قیمت اصلی: 81,000 تومان بود.قیمت فعلی: 49,000 تومان.

9 قصه کودکانه بی نظیر که به آسانی می توانند تاثیر فوق العاده ای در میزان اعتماد به نفس و عزت نفس فرزند دلبندتان داشته باشد.

توضیحات

قصه تاریکی دوست داشتنی زیباترین قصه ترس از تاریکی است. در این قصه کودکان می توانند به تاریکی به عنوان یک دوست صمیمی نگاه کنند. این قصه زیبا با الهام از داستان Jade Maitre با تصویرپردازی Yesim Serce به قلم دکتر ریحانی نوشته شده است. این قصه ویژه کودکان 3 تا 9 سال است.

 

دکتر رضا ریحانی

 

نویسنده: دکتر رضا ریحانی | درمانگر مجاز ICEEFT کانادا

 

 

قصه ترس از تاریکی : قصه تاریکی دوست داشتنی

 

قصه ترس از تاریکی

علی و خواهرش ناهید، از خانه خاله بر می گشتند. ناهید از تاریکی خوشش نمی آمد. برای همین، به علی گفت:« داداش! اصلا دوست ندارم شب شه. وقتی شب میشه همه جا رو تاریکی می گیره. هیچ جا رو نمی تونم خوب ببینم. واسه همین می ترسم!». علی گفت:« ولی من تاریکی رو دوست دارم. عاشقشم. نگاه کن! همین الان هم تاریکی کنارمونه. این سایه. اون هیچ وقت ما رو تنها نمیذاره. فکر می کنم اون هم عاشق ماست!».

 

ترس از تاریکی

 

علی ادامه داد و گفت:« حتی همین الان که فکر می کنم، بیشتر دارم عاشق تاریکی میشم. اگه تاریکی نبود، وقتایی که بازی می کنیم، من نمی تونستم خوب قائم شم. اگه تاریکی دوست داشتنی نبود، تو راحت من رو پیدا می کردی و من باخت می دادم!».

 

 

پکیج رهایی از زندان تربیتی ریحانی

اگه برای موضوعات کم اهمیت فرزندتون رو دعوا میکنید و کنترل خشم خیلی سخت شده واستون، حتما اینجا کلیک کنید.

 

 

 

قصه برای ترس از شب

 

ناهید گفت:« باز هم من تاریکی رو دوست ندارم!». اما علی هنوز هم داشت به تاریکی دوست داشتنی فکر می کرد. دوباره علی چیزی یادش آمد و گفت:« ببین! تاریکی به ما کمک می کنه بهتر بازی کنیم. یادته اون روز چشم بستنا بازی می کردیم؟ وقتی چشماتو بستم، دوباره تاریکی دوست داشتنی بود که اومد و اجازه داد جایی رو نبینیم تا هیجانی تر بازی کنیم!».

 

قصه کودکانه برای ترس تاریکی

 

و بعد، ناهید سکوت کرد. ناهید از شدت گرما عرق کرده بود. برای همین به برادرش علی گفت:« بریم یکم زیر سایه اون درخت بشینیم؟ اونجا آفتاب و نور بهمون نمی خوره!». علی ذوق زد و گفت:« واای باورم نمیشه. باز هم سر و کله تاریکی دوست داشتنی من پیدا شد. زیر اون درخت. ببین چقدر تاریکی خوبه. اگه اینجا سایه و تاریکی نبود، پر از آفتاب بود. بعد از گرما پخته می شدیم!».

 

قصه برای خواب

 

ناهید به حرف های علی فکر می کرد. ناگهان گفت:« آره درست میگی. تاریکی دوست داشتنی خیلی خوبه. من دقت کردم. هر وقت تاریکی میاد، گربه قشنگمون و سگ نگهبانمون میتونن با خیال راحت استراحت کنند.». علی از شنیدن حرف خواهرش خوش حال شد و گفت:

 

قصه الماس در تاریکی

 

« کاملا درسته. حتی برای پیدا کردن الماس باید زمین رو خیلی بکنیم. بعد اونجایی که خیلی تاریکه، الماس اونجاست که می درخشه. تاریکی دوست داشتنی. الماس ها رو میشه پیش اون پیدا کرد. پیش تاریکی دوست داشتنی!».

 

قصه تاریکی دوست داشتنی

 

حرف های ناهید و علی ادامه داشت و ناگهان صدایی به گوش رسید. صدای تاریکی دوست داشتنی. صدایی که می گفت:« من هستم که بهتون کمک می کنم تا وقتی شب میشه و چشماتونو می بندید بتونید هر چیزی رو که دوست دارید ببینید. حتی خوابای قشنگ و خوب ببینید!». علی و ناهید خیلی خوش حال بودند. بعد تاریکی گفت:« دوس دارم زودتر شب شه تا دوباره شما بچه های قشنگمو بغل کنم و با هم بخوابیم!».

 

نبوغ خفته یک وبسایت عالی در زمینه قصه های کودکانه است. شما می توانید بهترین قصه های کودکانه را از پیج اینستاگرامی و یا سایت نبوغ خفته دنبال کنید.

  • اشتراک این مطلب در شبکه های اجتماعی :