توضیحات
قصه برای افزایش عزت نفس کودکان در صورتی می تواند اثربخش تر باشد که ما بتوانیم با نوع تعاملات روزمره ای که با کودک خود داریم، پیوند هیجانی خوبی با او برقرار سازیم. قصه «من عاشق خودم هستم» و سوالات پایانی آن به شما در این مسیر کمک زیادی خواهد کرد.
نویسنده: دکتر رضا ریحانی | درمانگر مجاز ICEEFT کانادا
قصه برای افزایش عزت نفس کودکان: قصه من عاشق خودم هستم

ویژه کودکان 4 تا 10 سال
صبح شد و جنگل دوباره زیباتر شده بود. گورخر کوچولو مثل هر روز، با طلوع خورشید بیرون آمد. و در نزدیکی های خانه مشغول بازی شد. او به آسمان آبی نگاه می کرد و لذت می برد. نفس عمیق می کشید و از هوای پاک جنگل حسابی لذت می برد. گورخر کوچولو به این طرف و آن طرف می دوید و بازی می کرد. تا اینکه یک طوطی زیبا و رنگارنگ کنارش نشست.
نکته: کودکان از طریق مقایسه به این نتیجه می رسند که چه چیزی را در خود دوست دارند یا نه. به این مقایسه احترام می گذاریم.
گورخر کوچولو خیلی از طوطی خوشش آمده بود. طوطی رنگارنگ و زیبا بود. کمی بعد، طوطی پر زد و از آن جا رفت. گورخر کوچولو نشست و با دقت به خودش نگاه کرد. در آب صورتش را دید و بعد به دست و پاهایش نگاه کرد. دید که همه جای بدنش یا سفید است یا سیاه. او سرش را برگرداند تا پشتش را ببیند. اما پشت او هم یا سیاه بود یا سفید. گورخر کوچولو از اینکه مثل طوطی رنگارنگ نبود، خیلی ناراحت شد.
اگه برای موضوعات کم اهمیت، فرزندتون رو دعوا میکنید و کنترل خشم خیلی سخت شده واستون، حتما اینجا کلیک کنید.
نکته: اگر کودک چیزی را در خود و یا بیرون دوست نداشت، یادتان باشد ناراحتی او را معتبر بشمارید. به علایق او احترام بذارید. دنیا را از دریچه چشمان او نیز ببینید.
او رنگارنگ دوست داشت. برای همین، فکر می کرد رنگ پوست خودش اصلا زیبا و دوست داشتنی نیست. گورخر کوچولو با ناراحتی در جنگل قدم می زد. ناگهان، تمساح از رودخانه آنجا بیرون آمد. تمساح به گورخر کوچولو نگاه کرد. و بعد گفت:« وای! چقدر پاهات زیباست. بلنده و راحت می تونی راه بری. دیگه شکمت به زمین هم نمی خوره. خوش به حالت!». تمساح با خوشحالی این حرف را زد و بعد وارد رودخانه شد.
نکته: آشنا شدن کودک با دنیای اطراف و دیدن زاویه دید و نوع نگاه بقیه می تواند به او در پذیرش خود نیر کمک کند.
گورخر کوچولو از شنیدن حرف تمساح خوشحال بود. اما کمی بعد، به خودش گفت:« اما من دوست دارم بدنم رنگارنگ باشه.». دوباره گورخر کوچولو با ناراحتی راه می رفت که ناگهان یک بچه خرس را دید. بچه خرس با مادرش حرف می زد. او خیلی ناراحت بود. به مادرش می گفت:« بدن من فقط یک رنگ داره. کاش دوتا رنگ داشت. مثل گورخرا، یا ببرا. اونا خیلی قشنگن!». گورخر کوچولو وقتی این حرف را شنید، با دقت بیشتر به خودش نگاه کرد. کمی خوشحال شد و به راه خود ادامه داد.
نکته: پذیرش و دوست داشتن خود ممکن است نیاز به زمان داشته باشد. تا رسیدن کودک به این مرحله، صبور باشید و عشق تان را از او دریغ نکنید.
گورخر کوچولو خوشحال بود. اما کمی بعد، دوباره یادش آمد که رنگ بدنش را دوست ندارد. او دلش می خواست رنگارنگ باشد. باز هم ناراحت شد. او رفت و رفت تا به یک لاک پشت کوچولو رسید. لاک پشت کوچولو سلام کرد و گفت:« خوش به حالت. تو با این پاهایی که داری می تونی خیلی سریع بدوی و فرار کنی. منم دوست داشتم پاهام مثل تو باشه. ولی ناراحت نیستم. چون اگه پاهام مثل تو بود، دیگه نمی تونستم بچه ی مامان بابای خودم باشم.».
گورخر کوچولو با خوشحالی از لاک پشت کوچولو خداحافظی کرد. او داشت به خانه بر می گشت که ناگهان کانگوروی بازیگوش را دید. کانگورو سلام کرد و گفت:« گورخر کوچولو خوش به حالت! نگاه کن شکم تو کیسه نداره. من از این کیسه اصلا خوشم نمیاد!». گورخر کوچولو گفت:« یعنی خودتو دوست نداری؟ یعنی ناراحتی؟». کانگورو لبخند زد و گفت:« نهههه! من عاشق خودمم! اگه این کیسه رو نداشتیم، مامانم چطوری منو با خودش همه جا می برد؟ این کیسه یعنی من بچه ی مامان بابای خوب خودم هستم. خودمو دوست دارم!».
گورخر کوچولو با کانگوروی بازیگوش خداحافظی کرد و به سمت خانه رفت. وقتی مادرش را دید، فورا بغلش کرد و گفت:« من خیلی چیزای خوب و دوست داشتنی دارم. پاهام بلنده وشکمم به زمین نمی خوره، و می تونم تند فرار کنم، تازه دو تا رنگ هم دارم، روی شکمم هم کیسه ندارم. اصلا مهم نیست که موهام صافن یا فرفری، سیاه و سفیدم یا رنگارنگ، پاخام بلندن یا کوتاه، من این شکلی که هستم، یعنی بچه ی مامان بابای خوب خودم هستم. خودمو خیلی دوست دارم!». و بعد مادرش را بغل کرد و گفت:« مرسی که مامان جونِ خودم شدی!».
فایل پی دی اف (pdf) قصه برای افزایش عزت نفس کودکان را می توانید از زیر دانلود کنید:
قصه برای افزایش عزت نفس کودکان
قصه در مورد تقویت عزت نفس کودکان: سوالاتی که باید بپرسید
سوالاتی که در پایان قصه می پرسید، اثربخشی قصه را افزایش می دهد. نبوغ خفته پیشنهاد می کند در پایان قصه این سوالات را از فرزندتان بپرسید: « چی شد که گورخر کوچولو ناراحت شد و در جنگل قدم زد؟»، « همه حیوانات رنگ گورخر را دوست نداشتند؟»، « چرا کانگوروی بازیگوش از این کیسه روی شکمش داشت ناراحت نبود؟»، « شما هم عاشق خودت هستی؟ چه چیزی از خودت را بیشتر دست داری؟».
پیشنهاد می کنیم قصه های جدید ما را از دست ندهید:
قصه روباه جسور برای تقویت اعتماد به نفس کودکان
قصه جادوگر بدجنس و جاروبرقی ماهی ها برای درمان وسواس کودکان
قصه ماشین قرمز قشنگ برای خرید بیش از حد اسباب بازی
قصه سفره سلطان جنگل برای خوب غذاخوردن کودکان