توضیحات
رعایت مرزهای موجود در هر خانه ای بسیار مهم است. ما تلاش می کنیم با قصه تِد در میزند به بچه ها کمک کنیم تا به مرزهای موجود در خانه احترام بگذارند. به عنوان یک والد ممکن است با یک سوال از سوی فرزندتان روبرو شده باشید:« چرا وقتی شما میخواین وارد اتاقم شید لازم نیست همیشه در بزنید، ولی من باید این کار رو بکنم؟».
در این قصه، بچه ها از طریق ماجرای روباه کوچولو می توانند با پاسخ درست سوال بالا آشنا شوند.
برای درک بیشتر فواید قصه برای کودکان، اینجا کلیک کنید.
قصه تِد در میزند، ویژه کودکان 4 تا 9 ساله است.
تِد در میزند!

قصه تد در میزند! ویژه کودکان 4 تا 9 سال!
در یک کلبه کوچک و زیبا، «تد» با پدر و مادرش زندگی می کرد. تد، بچه روباه بازیگوشی بود که عاشق پدر و مادرش بود. و همیشه به آن ها احترام می گذاشت. یک روز، صبح خیلی زود صدایی از آشپزخانه به گوش تد رسید. تد با سرعت به سمت آشپزخانه رفت. پدر و مادرش را دید که مشغول صبحانه خوردن بودند. تد سلام کرد و بعد پرسید:« هنوز که خیلی زوده مامان. چرا دارین صبونه میخورین؟». مادر لبخندی زد و گفت:« امروز بابا کلی کار داره. باید زود بره که بتونه قبل از اینکه هوا تاریک شه برگرده.». تد از این خبر ناراحت شد.
11 قصه کودکانه که درمانگران حرفه ای برای آموزش جنسی موفق به والدین پیشنهاد می کنند. اینجا کلیک کنید.
او دوست داشت پدر همیشه کنارش باشد. پدر کمی صبحانه خورد. بعد تد را بغل کرد و گفت:« عزیزم! من سعی میکنم زود برگردم. توام مثل همیشه هم بازی کن و هم به مامان کمک کن.». بعد تد را بوسید، از آن ها خداحافظی کرد و رفت. تد که می خواست به حرف پدرش گوش کند، تمام آن روز را به مادرش کمک کرد. در جمع کردن سفره، تمیز کردن خانه، پختن غذا برای ناهار و شستن لباس ها به مادر کمک کرد. او خیلی خسته شده بود. هیچ وقت فکر نمی کرد کارهای خانه آنقدر سخت باشد.

میخوام پیش بابام بخوابم!
کم کم خورشید از بالای آسمان به پشت کوه ها می رفت. تد هنوز منتظر پدر بود. او خیلی خسته شده بود. ناگهان صدای باز شدن در آمد. فورا به سمت در دوید و با خوشحالی پدر را بغل کرد. اما کمی بعد، دوباره تد ناراحت شد. چون چیزی به زمان خواب نمانده بود. همه آن ها خیلی خسته بودند. برای همین زودتر از همیشه شام خوردند و به اتاق خواب شان رفتند. تد با ناراحتی وارد اتاقش شد و روی تخت دراز کشید. او هنوز می خواست پیش پدرش باشد. برای همین فکری به سرش زد: «میرم و یکم بیشتر کنار بابا دراز میکشم. بعد میام اتاقم و میخوابم».
این فکر او را خوشحال کرد. از تخت بلند شد و به سمت اتاق پدر و مادرش رفت. او می خواست در اتاق را باز کند که حرف مامان بزرگ یادش آمد:« عزیزدلم، بچه ها هیچ وقت نباید بدون در زدن وارد اتاق بابا و مامانشون بشن». برای همین، تد اول در زد. اما پدر و مادرش جوابی ندادند. او دوباره در زد تا آن ها به او اجازه دهند که وارد اتاق شود. این بار مادر صدای در را شنید و گفت:« بیا داخل عزیزم.». تد در را باز کرد و سریع پرید روی تخت و کنار پدر دراز کشید. بعد به پدر گفت:« امروز خیلی کم پیشم بودی. من دلم تنگ شده، دوست دارم یکم دیگه کنارت باشم. باشه؟».
11 قصه کودکانه که درمانگران حرفه ای برای آموزش جنسی موفق به والدین پیشنهاد می کنند. اینجا کلیک کنید.
پدر و مادر تد او را بغل کردند و به او اجازه دادند کنارشان بماند. دوباره تد یاد حرف مادربزرگ افتاد:« اول اجازه بگیر، بعد وارد شو!». تد از پدر و مادرش پرسید:« چرا واسه اینکه بیام تو اتاقتون باید اجازه بگیرم، ولی شما میتونین بعضی وقتا بدون در زدن وارد اتاقم شین؟!». مادر که از شنیدن این سوال خوشحال شده بود، جواب داد:« عزیزم! تو هنوز بچه ای و من و بابا وظیفه داریم مراقب تو باشیم. برای همین بعضی وقتا میتونیم بدون در زدن بیایم تو اتاقت تا ببینیم حالت خوبه و نیاز به کمک داری یا نه!».
تد گفت:« آها! اما من فکر میکردم چون باید بهتون احترام بذارم، باید در بزنم و بیام داخل اتاقتون.». پدر گفت:« این هم درسته مهربونم. این اتاق مال من و مامانه، و هیچ کس نباید بدون اجازه بیاد داخل. چون به ما و اتاقمون بی احترامی میشه!». تد از اینکه توانسته بود با در زدن، نشان دهد که به پدر و مادرش احترام می گذارد به خودش افتخار می کرد. او به پدر و مادرش شب بخیر گفت و به سمت اتاق خودش رفت. تد آن شب خیلی خوشحال بود. چون فهمید پدر و مادرش خیلی خوب از او مراقبت می کنند و همیشه حواسشان به او هست.
قصه تِد در میزند، علاوه بر اینکه به کودکان کمک می کند تا به حدر و مرزهای خانوادگی احترام بگذارند، به پدر و مادرها نیز کمک می کند تا پاسخی مناسب برای یکی از مهم ترین سوالات فرزندشان داشته باشند. این سوال یکی از مهم ترین سوالات کودکان در حیطه تربیت جنسی است.
اگر قصد دارید در زمینه آموزش و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان عملکرد بهتری داشته باشید، می توانید روی پکیج تربیت جنسی کلیک کنید.
من، دکتر رضا ریحانی، تمام تلاش خودم را کردم تا با استفاده از مطالب و راهکارهای علمی فرزندپروری، قصه ای طراحی کنم تا به شما والدین و فرزندان نازنین تان کمک کرده باشم.
می توانید قصه های بیشتری را در پیج اینستاگرامی نبوغ خفته مشاهده کنید.
نویسنده: دکتر رضا ریحانی