توضیحات
با توجه به نیاز شدید کودکان به بازی و پیشرفت تکنولوژی، انجام به موقع تکالیف مدرسه یکی از دشوارترین و سخت ترین کارها برای کودکان به شمار می رود. در این راستا، والدین می توانند با استفاده از وضع قوانین مشخص و درست، به زندگی تحصیلی فرزندان خود نظم خاصی ببخشند که موجب پیشرفت تحصیلی آن ها می شود.
قصه کودکانه: ویژه 6 تا 10 ساله ها
فایل پی دی اف (pdf) این قصه را می توانید از زیر دانلود کنید.
قصه در مورد انجام به موقع تکالیف مدرسه
نویسنده: دکتر رضا ریحانی | درمانگر مجاز آیسفت کانادا
اضطراب مدرسه : مدیریت استرس با انجام به موقع تکالیف درسی
اضطراب مدرسه یکی از شکل های نمادین اضطراب اجتماعی است. با این حال، کودکانی که به دلایل مختلفی در مدرسه و کلاس احساس ناتوانی، بی کفایتی و یا درماندگی می کنند نیز به اضطراب مدرسه مبتلا می شوند. به همین دلیل، برای کاهش و درمان اضطراب مدرسه بهتر است ابتدا ریشه اصلی را پیدا کرد و سپس اقدامات لازم را انجام داد.
قصه « مدرسه دوم پارسا»، برای انجام به موقع تکالیف درسی نوشته شده است تا با این روش، به کودکان کمک کند بر احساس ناتوانی و بی کفایتی خود در کلاس درس غلبه کرده و به این صورت اضطراب مدرسه را شکست دهند.
برای مطالعه بیشتر درمورد انواع اضطراب ها و روش های درمان توسط والدین، لطفا اینجا ضربه بزنید.
اگر فرزندتان اضطراب جدایی دارد، می توانید از قصه کبوتر آبی نیز بهره ببرید.
اصل پریماک (قانون مادربزرگ ها): قانونی برای انجام به موقع تکالیف مدرسه
یکی از اصولی که به والدین کمک می کند تا فرزند محصل آن ها عملکرد بهتری در تحصیل خود داشته باشد، اصل پریماک یا همان قانون مادربزرگ ها ست. همانطور که مادربزرگ ها برای ترغیب نوه خود به خوردن داروی تلخ، از یک خوردنی خوشمزه استفاده می کنند تا بعد از داروی تلخ به خورد کودک بدهند، ما نیز همان کار را در زمینه تحصیلی می کنیم.
انجام به موقع تکالیف درسی، حکم همان داروی تلخ را دارد و در واقع، بازی نیز همان خوردنی خوشمزه ست. کودک زمانی می تواند بازی کند، برنامه مورد علاقه خود را ببیند و یا تفریح کند که قبل از آن مشق ها و تکالیف خود را انجام داده باشد.
10 بازی برای درمان اضطراب کودک طراحی کرده ایم که می تواند به کودکان مضطرب کمک کند. برای مطالعه اینجا ضربه بزنید.
قصه کودکانه در مورد انجام تکالیف مدرسه: مدرسه دوم پارسا
روزی روزگاری در یک روستای خیلی دور، پسربچه ای به نام پارسا زندگی می کرد. پارسا پسربچه کنجکاوی بود. او عاشق بازی و تفریح بود. برای همین وقتی از مدرسه به خانه می رسید فورا کیفش را در اتاق می گذاشت و پیش دوستانش می رفت تا با آن ها بازی کند.
اصل پریماک در انجام تکالیف مدرسه
هر روز که از مدرسه می آمد مادرش به او می گفت:« پارسا جان! اول مشق هاتو بنویس. بعدا برو بازی کن!». اما پارسا به حرف مادرش گوش نمی کرد. او خیلی دوست داشت بازی کند.
روزها می گذشت و هر روز کار پارسا همین شده بود. از مدرسه به خانه می آمد و کیفش را می گذاشت و با دوستانش بازی می کرد. تا اینکه او در درس هایش خیلی ضعیف شد. هر وقت معلم از او سوال می پرسید و یا امتحان می گرفت، نمره او نیاز به تلاش بیشتر می شد. برای همین وقتی می خواست به مدرسه برود، خیلی می ترسید. او خیلی مضطرب می شد، چون هم مشق هایش را با عجله و بدخط می نوشت و هم چیزی یاد نداشت.
حالا پارسا از خانم معلم و همکلاسی هایش خجالت می کشید. اما پارسا خیلی دانش آموز باهوشی بود. او نشست و با خودش فکر کرد تا راهی پیدا کند که هم بازی و هم تفریح کند، و هم نمره بالایی بگیرد تا دیگر مضطرب نشود، نترسد و خجالت نکشد. فکر کرد و فکر کرد تا ناگهان چیز قشنگی به ذهنش رسید. و بعد فورا از جایش بلند شد و پیش مادرش رفت و گفت:« مامان میشه اینجای اتاقم با یه چادر یه خونه کوچیک واسم بسازی؟».
اگه برای موضوعات کم اهمیت، فرزندتون رو دعوا میکنید و کنترل خشم خیلی سخت شده واستون، حتما اینجا کلیک کنید.
مادر تعجب کرد و گفت:« باشه عزیزم! اما چرا؟». پارسا گفت:« چون میخوام هم بازی کنم، هم نمره های خیلی خوب بگیرم. دیگه نمیخوام توی مدرسه استرس بگیرم و خجالت بکشم. دیگه نمیخوام بترسم!». مادر خیلی خوشحال شد و گفت:« چقدر خووب! خب، پس بیا الان با هم یه خونه کوچیک درست کنیم!». آن ها خیلی قشنگ آن خانه کوچک را درست کردند. سپس پارسا گفت:« مامان! این خونه کوچولو مدرسه دوم منه! یعنی جایی که از مدرسه اول برگردم میرم اونجا!».
مادر لبخندی زد و گفت:« آفرین! چه فکر خوبی!. پس منم داخل خونه کوچیک، هر روز یکم خوردنی میذارم. تو بعد از مدرسه اول، بیا مدرسه دوم و مشقاتو بنویس!». پارسا خیلی خوشحال شد. بعد گفت:« اما من عاشق بازی ام، چطوری بازی کنم؟». مادر جواب داد:« آره! بهتره بازی هم بکنی. میخوای صبر کنیم بابا بیاد تا سه نفری به این موضوع فکر کنیم؟!». پارسا خوشحال شد و گفت:« چقدر خوب که شما و بابا رو دارم.». کمی صبر کردند تا پدر رسید.
مادر از خانه کوچک و تصمیم پارسای باهوش به پدر گفت. سپس، سه نفری فکر کردند و بعد، پارسا گفت:« من با دوستام قرار میذارم تا بعد از مشقام برم پیششون و بازی کنم. اونطوری میتونم بازی هم بکنم.». پدر گفت:« آفرین پسرم! فکر خوبیه! به جز این میتونی یه کار دیگم بکنی. میتونی با بازی درساتو بخونی. مثلا فارسی رو سعی کن با صدای حیوانات مختلف بخونی. یا به من و مامان بگو تا وسایل مختلفی بهت بدیم تا ریاضیاتو حل کنی. یا املاتو توی تشت آب تمرین کنی.». پارسا از حرف های پدرش خیلی خوشحال شد و بغل پدر پرید و گفت:« اینطوری موقع درس خوندنم میتونم یکم بازی کنم!».
روزها گذشت و گذشت و هر روز بعد از مدرسه، پارسا به مدرسه دومش می رفت. با بازی درس هایش را می خواند. مشق هایش را می نوشت و بعد با دوستانش بازی می کرد. حالا پارسا در مدرسه هم چیزهای زیادی را خوب یاد می گرفت و هم نمره های بهتری داشت. معلمش خیلی تعجب کرد و گفت:« پارسا! چطوری انقدر پیشرفت داشتی؟ رمز موفقیت تو چیه؟». پارسا خندید و گفت:« مدرسه دوم و بازی!». و بعد، زنگ تفریح همه همکلاسی هایش از او خواستند تا رمز را واضح تر بگوید.
اگر فکر میکنید فرزندتان رفتار بد دوستانش را تقلید میکند، مقاله ” تقلید کودکان از رفتارهای بد ” میتواند به شما در از بین بردن اینگونه رفتارها کمک کند.
داستان برای نوشتن به موقع مشق های مدرسه: سوالاتی که باید بپرسید
سوالاتی که در پایان قصه می پرسید، اثربخشی قصه را افزایش می دهد. نبوغ خفته پیشنهاد می کند در پایان قصه سوالات زیر را از فرزندتان بپرسید:
• به نظر شما پارسا چرا در مدرسه مضطرب می شد؟
• پارسا برای بهتر شدن نمره هایش چه فکری کرد؟
• مدرسه دوم برای پارسا چطور جایی بود؟
• رمز موفقیت پارسا در درس هایش چه بود؟
• شما اول بازی می کنی و بعد مشق ها رو مینویسی و یا مثل پارسا اول تکالیف را انجام می دهی و بعد بازی می کنی؟
امکان دارد قصه های زیر را دوست داشته باشید:
قصه زرافه کوچولو و غلبه بر ترسش برای غلبه بر ترس از تاریکی
قصه بچه طوطی شیرین زبون برای آموزش محافظت از بدن خود
قصه شیرین با ادب برای آموزش اهمیت عذرخواهی در برابر اشتباهات
