قصه « ماشین عصبانی »، زیباترین قصه برای کنترل خشم کودکان چهار تا نه ساله است. کودکان با این قصه به اهمیت کنترل خشم و تنظیم احساس خشم آشنا میشوند و یاد میگیرند که هنگام عصبانیت نباید پا روی گاز بگذارند. این قصه جذاب رو به همه بچه های دوست داشتنی تقدیم میکنیم.
نویسنده: دکتر رضا ریحانی| روان درمانگر مجاز ICEEFT کانادا
امروز جیمی حوصلهش سر رفته بود. برای همین بلند شد تا توی شهر دور بزنه تا شاید یکم حال و هواش بهتر بشه. او خیلی آروم حرکت میکرد. تا اینکه هوا بهم ریخت و طوفان به پا شد. طوفان همه چیز رو اینور اونور میبرد. اما جیمی سعی میکرد آروم رانندگی کنه تا اینکه طوفان، یه پلاستیک بزرگ رو به چشم جیمی زد. جیمی خیلی عصبانی شد. او هروقت که عصبانی میشد، محکم گاز میداد.
جیمی گاز داد و گاز داد و انقدر با سرعت رفت که نمیتونست خودش رو کنترل کنه. در همون لحظه، یکی از دوستای جیمی به نام ” دَن” او رو دید. دن خیلی نگران جیمی شد. او خیلی خوب میدونست که اگه محکم گاز بده و بره ممکنه براش اتفاق بدی بیفته. برای همین، تصمیمگرفت دور بزنه و دنبال جیمی بره تا اگه اتفاق بدی افتاد بهش کمک کنه. جیمی آنقدر از روی عصبانیت و خشم گاز میداد که اصلا متوجه ماشینی که از روبرو میومد نشد و محکم با سر رفت تو ماشین روبرویی.
حال جیمی خیلی خراب بود. او آسیب دیده بود و خوب نمیتونست حرکت کنه. او داشت درد میکشید که دن از راه رسید. دن به جیمی و ماشین دیگه کمک کرد تا پیش یه مهندس برن و حالشون رو خوب کنند. وقتی حال جیمی بهتر شد، دن گفت:” باز حتما یه چیزی تو رو عصبانی کرده بود. چون هروقت عصبانی میشی، فقط گاز میدی، و اینجوری به خودتو بقیه صدمه میزنی. چی شده بود مگه؟”.
جیمی ماجرای طوفان و پلاستیک رو برای دن تعریف کرد. دن هم گفت:” درسته! حق داشتی عصبانی بشی. اما بهتر نبود به جای اینکه پاتو روی گاز بذاری و با سرعت حرکت کنی، پاتو روی ترمز میذاشتی؟”. جیمی خندید و گفت:” چی میگی دن؟ مگه میشه؟ وقتی عصبانی هستی باید فقط گاز بدی تا به همه نشون بدی چقدر عصبانیای!”. دن لبخندی زد و گفت:” اما من برای نشون دادن عصبانیتم به بقیه راه بهتری دارم. راهی که نه به خودم صدمه میزنه و نه به هیچکس دیگه!”.
جیمی گفت:” بگو ببینم! اون راه چیه؟”. دن گفت:” وقتی عصبانی میشم، به خودم میگم ” من همه رو دوس دارم. خودمم خیلی دوس دارم. پس نباید به خودم و بقیه صدمه بزنم! بهتره عصبانیتم رو وقتی آرومتر شدم نشون بدم.!”. جیمی گفت:” خب چطوری؟”. دن جواب داد:” اون لحظه به جای گاز دادن، ترمز میگیرم تا آرومتر حرکت کنم! فقط همین!”. جیمی از دن تشکر کرد و رفت. کمی جلوتر، دوستش ” پاپ ” رو دید. پاپ، دید که بدن جیمی کمی داغون شده، برای همین شروع کرد به مسخره کردن و خندیدن به جیمی.
جیمی دوباره خیلی عصبانی شد. او باز هم فقط گاز داد تا دور بشه و بعد با سرعت زیاد برگرده و یه درس حسابی به پاپ بده. تا پاپ بفهمه که چقدر جیمی عصبانی شده. جیمی با سرعت، گاز داد و به سمت پاپ اومد و محکم به او زد. وقتی جیمی و پاپ بهم خوردن حال هر دوشون خیلی خراب شد. جیمی که قبلا هم به خودش اسیب زده بود، الان داغون داغون شده بود.
حالا دیگه جیمی نمیتونست خوب حرکت کنه. چون خیلی داغون شده بود. هیچ مهندسی هم نتونست جیمی رو خوبه خوب کنه. حالا جیمی فقط باید کنار جاده میایستاد و بقیه رو نگاه میکرد. او از اینکه هروقت عصبانی میشد، فقط گاز میداد و حمله میکرد، خیلی پشیمون بود. ناراحت و داغون کنار جاده ایستاده بود که ماشینی رو دید که داره با سرعت زیاد میره. جیمی برای اون ماشین دست تکون داد و ماشین رو نگه داشت. و بعد بهش گفت:” چی شده؟ چرا داری فقط گاز میدی و تند حرکت میکنی؟”.
ماشین جواب داد:” اعصابم خرد شده. باید فقط گاز بدم تا به بقیه نشون بدم چقدر عصبانی هستم!”. جیمی آهی کشید و گفت: ” تو دوست داری مثل من یه گوشه بیفتی و نتونی دیگه خوب حرکت کنی؟”. ماشین جواب داد:” معلومه که نه!”. جیمی لبخندی زد و گفت:” پس هروقت عصبانی شدی، بیشتر ترمز کن. هروقت حالت بهتر شد بعد آروم درمورد خشمت حرف بزن! اگه مثل من فقط گاز بدی، به حال و روز من میفتی!”.ماشین بخاطر اینکه جیمی بهش کمک کرد تا همیشه سالم بمونه، ازش تشکر کرد و بعد خیلی آروم حرکت کرد تا آرومتر بشه و به خودشو بقیه صدمه نزنه!”.
اگه این روزها خیلی سر فرزندتون داد میزنید، پیشنهاد میکنم هر چه سریع تر اینجا ضربه بزنید.
امیدوارم از قصه ماشین عصبانی لذت برده باشید. پیشنهاد می کنم قصه های دیگر نبوغ خفته را از دست ندهید. قصه « قورقوری حرف میزند » هم یکی دیگر از قصه های زیبای ما در زمینه کنترل خشم است. فایل صوتی قصه برای کنترل خشم کودکان را می توانید از زیر دانلود کنید. لطفا نظرتون رو برامون در پایین صفحه بنویسید.